عاشقانه

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->

كد موسيقي براي وبلاگ

کد: onLoad and onUnload Example

کد:

آموزش وبلاگ نويسي

آموزش جاوااسكريپت

كدهاي جاوااسكريپت

ترفندهاي ويندوز

لينك

لينك

لينك

لينك

لينك

لينك

لينك

ALI MOHAJER

ALI MOHAJER

-->-->-->

webloger site

-->-->-->-->-->-->step2:copy this code to body
Visit Dynamic Drive for free, award winning DHTML scripts for your site:
Menu and Navigation | Scrollers| | Links & tooltips | Image Slideshows
Web Coding and discussions forum. Visit Coding Forums for help on JavaScript, CSS, PHP, XML, and more.
Webmaster Pickfeatures free and useful webmaster resources. Check out their usefulGif Optimizer.

وضعیت مالی فوتبالیست های معروف کشور

تاجر موفق
کریم باقری را نباید با ظاهرش سنجید. او یکی از بیزینس من های موفق در بین ورزشکاران به حساب می آید. منزلش در خیابان فرشته تهران است و در کار تجارت خواروبار است. طبق شنیده ها او ۱۸ تریلی دارد که در کارهای ترانزیت کالا هستند. کاپیتان پرسپولیس همچنین یکی از طرفداران پرو پاقرص اتومبیل بی. ام. و است که معمولاً هر سال مدلش را به روز می کند.
………………….
برج سازی در کرج
علی کریمی یکی از همین فوتبالیست هایی است که با فوتبال توانسته برای خودش ثروت زیادی دست و پا کند. کریمی با رفتنش به لیگ های حوزه خلیج فارس و پس از آن حضورش در بوندس لیگا خودش را در زمره بازیکنان پولدار فوتبال ایران قرار داد.
ظاهراً کریمی که در فرمانیه تهران سکونت دارد، مشغول برج سازی در کرج است. حتی شنیده می شود او در چند شرکت سرمایه گذاری کرده است. یک فست فود مدرن در فردیس کرج توسط علی کریمی به نام خودش ساخته شده که هر روز مشتریان زیادی در آنجا برای غذاخوردن جمع می شوند. البته علی کریمی یکی از بازیکنانی است که دست به خرج کردنش هم خیلی خوب است، به طوریکه دو ماشین دارد که هر دوی آنها از آخرین مدل های «بی ام و» هستند. هرچند که کریمی بکی از بازیکنانی است که دستی هم در کارهای خیر دارد و کارهای عام المنفعه زیادی انجام می دهد.
……………………………
تولیدی پوشاک و لوازم ورزشی
جواد نکونام هافبک ایرانی اوساسونای اسپانیا هم یکی از بازیکنانی است که پول هایش را در کارهای تجاری هزینه کرده است تا پس از دوران فوتبالش بتواند با خیالی آسوده روزگار را سپری کند. جواد نکونام به اتفاق چند تن از دوستانش یک شرکت تولید پوشاک و لوازم ورزشی تاسیس کرده بود اما تنها به آن اکتفا نکرده و طبق شنیده ها در شمال کشور یکی از کسانی است که مشغول شهرک سازی است.
……………………………
ساکن محله فرمانیه
فرزاد اشوبی هافبکی که تازه امسال به استقلال آمده اما سکونت در محله پدری را به هر جای دیگری ترجیح می دهد. فرزاد پس از بازگشت از کرمان در خیابان پیروزی تهران ساکن است و یک اتومبیل بی. ام. و گرانقیمت دارد.
………………………………..
مجید جلالی سرمربی فولاد خوزستان اما ساکن محله فرمانیه تهران است که اتومبیل پژو پارس را چند سالی می شود که حفظ کرده است. او تمام هم و غمش فوتبال است و کارهایی که غیر از آن را هم انجام می دهد بازهم به فوتبال ختم می شود. البته جلالی چند سال پیش قصد خریداری کردن یک معدن را داشت که هیچ گاه این تصمیم عملی نشد.
………………………….
مجتبی جباری هافبک بعضاً مصدوم استقلال هم یکی از مغازه داران بازار موبایل ایران است که چندین باب مغازه و چندین خانه هم دارد. مجتبی همچنین بنز نقره ای رنگ دارد.
………………………
شیث رضایی کاپیتان دوم پرسپولیس هم ساکن بالاترین نقطه سعادت آباد است که بنز مشکی گرانقیمتی دارد. او به غیر از فوتبال در کار تجارت خانه است و خانه های پیش فروش را خریداری کرده و به مردم می فروشد.
……………………………..
مازیار زارع هافبک شمالی پرسپولیس هم دستی در کارهای زمین دارد. او در انزلی که زادگاهش به حساب می آید، زمین خرید و فروش می کند. مازیار البته ساکن محله سعادت آباد است و اتومبیل لنکروز مشکی زیبایی هم دارد که هرگاه به انزلی می رود خیلی ها می خواهند با آن عکس یادگاری بگیرند.
……………………………
خانه در آلمان
مهدی مهدوی کیا یکی دیگر از بازیکنان متمول استیل آذین است که پس از چندین سال بازی در لیگ آلمان از اواسط لیگ کذشته به ایران بازگشت. مهدی زمانی که در هامبورگ بازی می کرد یکی از پردرآمدترین بازیکنان ایران بود. البته در اینتراخت فرانکفورت هم دستمزد مهدوی کیا بالا بود و گفته می شود یکی از دلایل جدایی این بازیکن از تیم اصلی فرانکفورت همین دستمزد زیاد بوده که باشگاه توانایی پرداختنش را نداشته است. مهدوی کیا اما یکی از بازیکنانی است که در آلمان هم منزل مسکونی دارد و کلاً به داشتن ملک علاقه زیادی نشان داده است. گفته می شود او در تهران هم چندین باب منزل دارد و پول هایش را هم در کار واردات و صادرات تزریق کرده است. اتومبیل بنز مهدوی کیا اما یکی از ماشین هایی است که در زمان ردشدنش از خیابان های تهران مردم آن را با انگشت شان به یکدیگر نشان می دهند.
……………………………………..
سرمایه داری بدون اتومبیل
در این گزارش، تبیان می نویسد:حسین کعبی را باید یکی از ملاک های جوان و خوش آتیه در بین فوتبالیست ها به حساب آورد. او معمولاً با پول هایی که بدست آورده و می آورد، منزل مسکونی تهیه می کند و آنها را به مردم اجاره می دهد و از این راه به غیر از فوتبال کسب درآمد می کند. حسین ساکن محله سعادت آباد تهران است، اما اعتقادی به رانندگی ندارد به همین علت اتومبیلی هم ندارد. او معمولاً با آژانس یا توسط دوستانش در خیابان های تهران تردد می کند. البته حسین کعبی معمولاً آخرین مدل اتومبیل ها را خریداری کرده و آنها را برای خانواده اش در اهواز می فرستد تا آنها از آن استفاده کنند.
……………………………………
سرمایه گذاری در بانک
فریدون زندی هم پس از سال ها زندگی و بازی در اروپا به ایران آمده و در استیل آذین بازی می کند. زندی اتومبیل مرسدس بنز گرانقیتی دارد که به گفته خیلی ها به هیچ عنوان حاضر به از دست دادن آن نیست. او اما به علت سال ها بازی کردن در سطح اول فوتبال، با تفکراتی کاملاً حرفه ای رشد کرده و تنها به بازی کردن فوتبال می اندیشد. اما پول هایش را در بانک سرمایه گذاری کرده و سودش را می گیرد. زندی یکی دیگر از بازیکنان فوتبال است که در خیابان فرشته سکونت دارد

عاشقانه ...
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سید سجاد آبسالان sajjadabsalan بازدید : 193 تاريخ : يکشنبه 23 تير 1392 ساعت: 14:44

 
فوتبالیست ها عموما از درآمد مناسبی برخوردار هستند. حداقل 450 بازیکن در لیگ برتر فوتبال ایران مشغول هستند که قراردادهای سالیانه بین 60 میلیون تا 1/5 میلیارد تومان را منعقد کرده اند.
 


کسب و کار: خیلی ها می گویند با این رقم هایی که بازیکنان فوتبال طی چند سال اخیر گرفته اند آینده خود و چند نسل بعدشان را تامین کرده اند و اگر از همین امروز در خانه بنشینند و کاری نکنند دیگر نگران مسائل مالی نخواهند بود اما اگر با خود بازیکنان صحبت کنید، می گویند که این پول کفاف همه عمرشان را نمی دهد و نمی توان تنها به درآمد فوتبال دل خوش کرد.

فوتبالیست ها عموما از درآمد مناسبی برخوردار هستند. حداقل 450 بازیکن در لیگ برتر فوتبال ایران مشغول هستند که قراردادهای سالیانه بین 60 میلیون تا 1/5 میلیارد تومان را منعقد کرده اند. یک بازیکن 20 ساله تیم راه آهن تهران که امسال به پرسپولیس پیوسته 120 میلیون تومان قرارداد سالیانه بسته است.

این جدا از حقوق ماهیانه حدود یک میلیون تومان است. در همین تیم مبلغ قرارداد کریم انصاری فر 5/1 میلیون میلیارد تومان برآورد شده است. بازیکنان معمول تیم های شهرستانی مبالغی بین 200 میلیون تا یک میلیارد تومان (در مورد تیم های متمولی مثل سپاهان و تراکتورسازی) در سال دریافتی دارند. خوبی این شغل این است که جوانان مستعد بلافاصله از بهره وری خوبی به لحاظ مالی برخوردار می شوند که برای جوانان مشابه با مدرک دیپلم به یک آرزو شبیه است.

آنها حتی اگر با تیم های لیگ یک و دو شروع کنند می توانند به درآمد سالی 20 تا 25 میلیون تومان دلخوش باشند که با پیوستن به تیم های لیگ برتر این رقم به سادگی به 100 میلیون تومان در سال می رسد اما از آن سو مشکل دیگر محدود بودن سن بهره وری این بازیکنان است.


فوتبالیست ها معمولا حداکثر تا 35 سالگی می توانند به عنوان بازیکن بدرخشند در حالی که مثلا یک بازیگر، پزشک، وکیل و یک مهندس بهره وری مالی اصلی شان تازه از این سن آغاز خواهد شد. این همان پاشنه آشیل این حرفه است.

 همان نکته ای که موجب شده فوتبالیست ها همیشه با تکیه بر درآمد هنگفت دوران فوتبالشان در پی یک کسب و کار دیگر هم هستند. شاید این یکی از دلایلی باشد که بازیکنان فوتبال ترجیح می دهند بخشی از درآمدشان را در حوزه های دیگر سرمایه گذاری کنند تا با سود آن، موجودی حساب بانکی شان به مراتب بیشتر از قبل شود.

از سال ها قبل فوتبالیست ها وارد دنیای بیزینس شده اند که شاید موفق ترین شان علی دایی باشد، مردی که درآمد خود از فوتبال را در تولیدی پوشاکش هزینه کرد و آنقدر در کارش خوب بوده که او را نماد یک بیزینس من موفق می دانند.

 دایی یک بار اعلام کرد در دوران دانشجویی دستفروشی می کرده و با کارگری به اینجا رسیده است ولی دوستان نزدیک دایی که سال هاست با او ارتباط نزدیکی دارند می گویند این businessman معروف هیچگاه دستفروشی نکرده چون وضع مالی خانواده اش بد نبوده است. به جز او خیلی از فوتبالیست های جدید و قدیم دیگر هم شانسشان را در بیرون زمین فوتبال امتحان کرده اند. گزارش زیر نگاهی است به فعالیت اقتصادی یا به عبارت بهتر شغل دوم فوتبالیست ها.

امیر قلعه نویی


ژنرال استقلالی ها آنقدر درگیر مربیگری در لیگ برتر است که وقت سر خاراندن ندارد با این همه گفته می شود او بعد از تجربه رستوران داری در اکباتان درآمد قابل قبولش از مربیگری را در یک مبل فروشی در خیابان ولی عصر سرمایه گذاری کرد.

قلعه نویی جزو فوتبالی هایی است که ساخت و ساز را هم حوزه خوبی برای کارش می داند و دوستان او ناظر پروژه هایش هستند. خبر دیگری که در مورد بیزینس امیرخان آبی ها وجود دارد استخر و سونای ژنرال است.



علی کریمی


علی کریمی شماره هشت تاریخی فوتبال ایران سال ها قبل پیش از آنکه ردای جادوگری بر تن کند در کرج مسافرکشی می کرد. او یک پیکان گوجه ای داشت. دورانی که به عنوان یک پدیده در فتح تهران بازی می کرد. او وقتی به پرسپولیس هم پیوست قبل و بعد از تمرین با ماشین خود کار می کرد تا خرج خود را دربیاورد.

 نقل است زمانی که او به دفتر یکی از روزنامه های ورزشی رفته بود، برای آنکه نشان دهد وضع مالی بسیار بدی دارد تمام دارایی اش را رو کرد که یک اسکناس هزار تومانی بود. اوضاع جادوگر البته از سال ها قبل تغییر کرده. او سال ها در دبی در تیم الاهلی بازی کرد و درآمدی میلیاردی کسب کرد.

سپس به بایرن مونیخ رفت و دو سال هم آنجا پول پارو کرد و بعد هم در قطر بازی کرد. این بنیه قوی مالی دست او را برای انواع بیزینس باز گذاشته است. تجارت اصلی او ساخت و ساز است که اگر خودش وقت سر زدن به پروژه هایش را پیدا نکند قطعا فرشید کریمی هوای برادرش را خواهد داشت.

در مقطعی این شایعه به وجود آمده بود که کریمی قصد دارد قید فوتبال بازی کردن را بزند و به تجارتش بپردازد. شایعه ای که هیچ وقت تبدیل به واقعیت نشد. کریمی زمانی با حامد کاویانپور در ساخت و ساز شراکت می کرد اما اتفاقاتی که در این قضیه افتاد راه دو دوست قدیمی را از هم جدا کرد.

کریمی جدا از ساخت و ساز در کار لوازم ورزشی هم دستی بر آتش دارد و از سال ها قبل به همراه خداداد عزیزی یکی از سهامداران پوشاک ورزشی مجید – که متعلق به دکتر مجید ساعدی فر پزشک سابق تیم ملی است – محسوب می شود. این موضوع یکی از دلایلی است که کریمی در بعضی اوقات به کیفیت لباس های تیم ملی گیر می دهد!



کریم باقری


کریم باقری هم جدا از ساخت و ساز، بخش دیگری از درآمدش را صرف خرید کامیون و تریلی کرده تا در حوزه ترانزیت هم حرف هایی برای گفتن داشته باشد. از چندی قبل هم آقا کریم وارد دنیای رستوران داری شده و گفته می شود یکی از رستوران های جدیدالتاسیس روبروی پارک ملت که نام معروفی دارد متعلق به کاپیتان سابق پرسپولیس است که نزدیکانش آنجا را اداره می کنند.



مجتبی جباری


هافبک کلیدی، جنجالی و اکثرا مصدوم استقلالی ها از سال ها قبل به لطف علی انصاری صاحب مغازه ای در بازار موبایل ایران شده. هنوز معلوم نیست که این مغازه کادوی استقلالی ها به او بوده یا اینکه خود مجتبی به واسطه هوش بالایش تصمیم به سرمایه گذاری در خرید و فروش گوشی کرده.



مهدی مهدوی کیا


مهدوی کیا اما یکی از بازیکنانی است که در آلمان هم منزل مسکونی دارد و کلا به داشتن ملک علاقه زیادی نشان داده است. گفته می شود او در تهران هم چندین باب منزل دارد و پول هایش را هم در کار واردات و صادرات تزریق کرده است.

مهدی پیش از تبدیل شدن به یک فوتبالیست معروف در مزرعه پدرش در روستای چشمه اراک کار می کرد. دوستان نزدیک کیا می گویند او حتی زمانی که در آلمان بازی می کرد، در زمان تعطیلات به مزرعه پدرش سر می زد تا در امورات به او کمک کند.



مهرداد میناوند


بازیکن سابق پرسپولیس و تیم ملی از سال ها قبل در پاساژ میلاد نور مغازه عطرفروشی به نام خودش دارد. به جز او پژمان جمشیدی، هافبک سابق تیم های پرسپولیس و پاس هم بخشی از وقتش را در گالری عطر و ادکلن فروشی اش که در کرج واقع است، می گذراند.



غلام پیروانی


شاغلام برخلاف چهره و خلق و خوی سنتی اش، یکی از پولدارترین ورزشی های ایرانی به شمار می رود. ارث به جا مانده از خانواده پدری برای برادران پیروانی خوش یمن بود و در این بین فقط شاغلام بود که علاوه بر حضوری فعال در کار خرید و فروش زمین، شغل پدر را ادامه داد و گاوداری مدرنی که یادگار پدرش بود را حفظ کرد و سرپا نگه داشت. البته به دلیل مشغله شدید کاری، مدیریت این گاوداری را به عهده یکی از نزدیکانش گذاشته و خود فقط گاهگداری به آنجا سر می زند تا خیالش از بابت تنها یادگار پدرش، راحت باشد.



علیرضا منصوریان


جدا از رستورانی که در خیابان گلبرگ دارد زمانی علاوه بر حضور فعال در بازار بورس، یک مغازه بزرگ موبایل و لوازم کامپیوتری داشت که بازیکنان استقبال جزو مشتریان پر و پا قرص مغازه اش بودند و عده زیادی از هواداران استقلال هم فقط به عشق خود علی منصور، خریدهای شان را از مغازه او انجام می دادند.



جواد نکونام


هافبک ایرانی اوساسونای اسپانیا هم یکی از بازیکنانی است که پول هایش را در کارهای تجاری هزینه کرده است تا پس از دوران فوتبالش بتواند با خیالی آسوده روزگار را سپری کند. جواد نکونام به اتفاق چند تن از دوستانش یک شرکت تولید پوشاک و لوازم ورزشی تاسیس کرده بود اما تنها به آن اکتفا نکرده و طبق شنیده ها در شمال کشور یکی از کسانی است که مشغول شهرک سازی است.



شیث رضایی


کاپیتان سابق پرسپولیس که سال وحشتناکی را پشت سر گذاشت به غیر از فوتبال در تجارت هم فعال است و خانه های پیش فروش را خریداری کرده و به مردم می فروشد. گفته می شود شیث قبل از ورود به فوتبال در یکی از شهرک های ساری کشاورزی می کرده.



مازیار زارع


هافبک شمالی سابق پرسپولیس هم دستی در زمین و املاک دارد. او در انزلی که زادگاهش به حساب می آید، زمین خرید و فروش می کند.



فرهاد مجیدی


کاپیتان سابق استقلال سرمایه گذاری های زیادی انجام داده که می توان به طور نمونه به مشارکت در شهرک سازی در دبی و همچنین در شمال کشور اشاره کرد.



یحیی گل محمدی


رستوران داری و کافی شاپ یکی از محبوب ترین شغل های جنبی فوتبالیست هاست و خیلی از آنها حضور فعالی در این حوزه دارند. یحیی گل محمدی قهوه خانه سنتی دارد – گفته می شود آرایشگاهی به نام هنر پرشیا هم متعلق به سرمربی صبا است – رستوران افشین پیروانی در فرحزاد را تقریبا همه فوتبالیست ها می شناسند. هادی شکوری هم تا دو ماه قبل در اکباتان کافی شاپ داشت که گویا آن را فروخته. گفته می شود نیما نکیسا هم در خیابان قائم مقام فراهانی رستوران دارد.



حسین کعبی


بازیکن راه آهن را باید یکی از ملاک های جوان و خوش آتیه در بین فوتبالیست ها به حساب آورد. او معمولا با پول هایی که به دست آورده و می آورد، منزل مسکونی تهیه می کند و آنها را به مردم اجاره می دهد و از این راه به غیر از فوتبال، کسب درآمد می کند.

عاشقانه ...
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سید سجاد آبسالان sajjadabsalan بازدید : 202 تاريخ : يکشنبه 23 تير 1392 ساعت: 14:41



 


هیچ کجا…

جز خواب روی بازوهای مردانه ات ،امنیت را معنا نمیکند برایم…

خواب بین بازوان مردانه ات

بهترین آرامش دنیا برای من است

بگذار حسودان هر چه دلشان میخواهد بگویند










مرا ببخش

که ساده بودنم دلت را زد

مرا ببخش

اگر عشق ورزیدنم چشمانت را بست

میروم تا آنان که توانا ترند

تو را به پوچ بودنت برسانند !









حالا که رفته ای

دلم برای تو بیشتر از خودم می سوزد

فکر میکنی کسی به اندازه ی من

دوستت خواهد داشت ؟؟









نمک که به زخمت بپاشند

عادت می کنی زخمی بمانی

برای مجرم بودن حتماً لازم نیست

عریانی ات را با کسی قسمت کنی

همین که کف دستت را بو کنند

فانتزی های بند رخت همسایه را هم می فهمند

حتی رویاهای خیست که چکه می کند

مدرک تمام جرم هایت خواهد شد

می دانی؟!

زندگی همیشه برای آنها که کسی را نکشته اند

گناه سنگینی ست....











چشام می سوزه ...

سرم گیج میره ...

به تو فکر می کنم ...

که عشق بودی یا هوس ...؟
.
.
.
هیچ کدوم ...

تو ...

فرشته ای بودی ...

که سقوط کردی... ... سقوط . . .








دلـ ـم رمان عاشقانه میخــواهد

که تــــــو آن پسرک بالا بلــند سینه ستبرش بـاشی

و مــــن دختركـی سر بـه هـوا

کـه با تمام سر بـه هوا بودن هایـ ـش به راه آورد تـــــو و دلــ ــت را!

دلـ ـم برای یک بار هم که شده پایان خــوش می خواهد ....!




هوای مردن

بیخ گوش من است...

همان جایی که روزی...

رد نفس های تو بود....!




 





اگر دستم را به تو دهم، آیا تو هم دست خود را به من خواهی داد؟

تا هیچ وقت مرا تنها نگذاری، هر زمان که به تو نیاز دارم

اگر دو بازویم را به تو دهم، آیا تو هم دو بازوی خود را به من خواهی داد؟

تا همیشه مرا محکم در آغوش بگیری، همانگونه که من همیشه تو را در آغوش گرفته ام

اگر قلبم را به تو بدهم، آیا تو هم قلب خود را به من خواهی داد؟

تا تمام عشق را احساس کنم، که توسط تو آورده شده بود.

اگر به تو یک قول بدهم، آیا تو هم به من قول خواهی داد؟

که همیشه مرا دوست داشته باشی، همانطور که من قول داده ام که همیشه تو را دوست داشته باشم.

عاشقانه ...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سید سجاد آبسالان sajjadabsalan بازدید : 211 تاريخ : پنجشنبه 20 تير 1392 ساعت: 16:51





کافه سرد است...

میز من....

میهمان میخواهد...

اگر تنهایی میهمان میز قلبم باش...

تا برایت تا آخر عمر میزبانی کنم..!!

 






راحت همه چیز به آخر می رسد

تو هنوز در قطاری و می روی

ریل اما ...

خیلی وقت است تمام شده





گاهے باید نباشے ...

تا بفهمے نبودنت واسہ ڪے مهمہ... ؟

اونوقتہ ڪہ مے فهمے باید همیشہ با ڪے باشے








بعضی وقتا دیگه عزیزمو جونمو قربونت برم جواب نمیده


باید دستاتو با حرص باز کنی و در حالی که دندوناتو فشار میدی بگی:


بیا بغلم کصافط لعنتی!







تازگیا هر کی

میگه

دوست دارم

خندم میگیره بی اراده میگم

تو دیگه چی میخوای!






بدترین حسه دنیا اینه که

بدونی کسی که دوسش داری

همون اندازه یکـــــــــــــــــی دیگه رو دوست داره !

 

 





 بَهــاے سَنگیـــنــے دادم

تــا فَهمـــیـدم

ڪـَســے را ڪـہ "قـَـصـد" مــانـدن نـَـدارد

بــایـد راهــے ڪـَــرد !



 

 




حالم از كلمه ی "عزیزم" و "گلم" به هم میخوره...

مرا همان "ببین" صدا كن

بی ریایی شرف دارد به ریاكاری

عاشقانه ...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سید سجاد آبسالان sajjadabsalan بازدید : 187 تاريخ : پنجشنبه 20 تير 1392 ساعت: 16:45

 

 

زندگی چون گل سرخی است٬ پر از خار٬ پر از برگ٬ پر از عطر لطیف  

یادمان باشد اگر گل چیدیم  

عطر و خار و گل و برگ٬ همه همسایه دیوار به دیوار همند.. 

 

الهی دلی ده که جای تو باشد  

زبانی که در وی ثنای تو باشد  

 

الهی عطا کن به این بنده چشمی  

که بینایی اش از ضیای تو باشد  

 

الهی عطا کن به من گوش و عقلی  

که آن گوش پر از صدای تو باشد  

 

 

تو کل زندگیم فقط یه اشتباه کردم و 

 

 

 اونم تکرار اشتباهاتم بود. 

 

 

 

    گاهی دلم می خواهد 

 

       وقتی بغض می کنم 

 

          خدا از آسمان بیاید  

 


            اشکهایم را پاک کند  


              دستانم را بگیرد 

 
                و آرام بگوید 
 

      اینجا آدمها اذیتت می کنند ؟؟!! 

 
                   
بیابرویم ...
 

به روزگار جوانی  

 

کسی که قامت او 

 

 زیر بار محبت  

 

خمید مادر بود. 

 

گلی که محبوب خداوند باشد، 

 

 بدون باران هم رشد می کند و 

 

 آن بی شک ، حاصلی سبز از 

 

 طبیعت این روزگار خواهد بود .  

 

خود را به که بسپارم وقتی که دلم تنگ است 

 

 پیدا  نکنم همدل دل ها همه از سنگ  است  

 

گویا که در این وادی از عشق  نشانی نیست  

 

گر هست یکی عاشق آلوده به صدرنگ است 

 

دریا باش تا هر کس لایق توست 

 

 با تو آرام گیرد و 

 

 هر کس لایقت نیست 

 

 در تو غرق شود. 

 

اشتی اشتی...

 

 

اگر  بعد از هر لبخندی هیچ وقت خدا را شکر نمی کنیم؛ 



حقی نخواهیم داشت بعد از هر اشکی از او گله مند باشیم.   

 

 

 

وقت مهمانی یار است بغل باز کنید  

 

عطر دیدار حبیب است کمی ناز کنید 

 

بر سر سفره ی مهمانی ایات خدا 

 

ذکر عجل فرجی را به غنا ساز کنید 

 

 

      بزرگی میگه:  

  

اگر بوی گناهان به مشام می رسید  

 

  

 کسی نزد دیگری نمی نشست. 

 

 

 

بزرگی میگه :  

  

  هر کس عمل کند به انچه می داند ,   

 

 

        می اموزد خدا او را انچه را نمی دا ند  .  

 

 

بر تن ما نکند آتش دوزخ اثری 

 

 

چون به آتشکده مهر شما سوخته ایم ... 

 

 

مرداب به رود گفت : 

 

تو چقدر زیبایی؟  

 

رود گفت: 

 

 من گذشتم ؛ تو هم بگذر....  

 

 

آوای باد انگار آوای خشکسالی ست 

 

 

دنیا به این بزرگی یک کوزه سفالی ست. 

 

 

باید که عشق ورزید,باید که مهربان بود 

 

 

زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالی ست.

عاشقانه ...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سید سجاد آبسالان sajjadabsalan بازدید : 217 تاريخ : پنجشنبه 20 تير 1392 ساعت: 16:36

 انتهای شک اگر انکار باشد بهتر است

 

هر خطای فاحشی یک بار باشد بهتر است

  

 

مهر کس را بی گدار از قلب خود بیرون نکن

 

قبل هر اخراج اگر اخطار باشد بهتر است

 

  

هر که می خواهد به دست آرد دلی از سنگ را

 

در کنار صدق اگر مکار باشد بهتر است

  

 

بیم خواب آلودگی دارد مسیر مستقیم

 

راه اگر پرپیچ و ناهموار باشد بهتر است

  

 

روبروی خانه وقتی هرزه چشمی خانه کرد

 

جای چشم پنجره دیوار باشد بهتر است

 

  

بوسه با اکراه شیرین تر ز آغوش رضاست......

 

گاه جای اختیار اجبار باشد بهتر است

 

  

بوسه های مخفیانه غالبا شیرین ترند

 

پشت پرده دست اگر در کار باشد بهتر است

 

 

در کنارم در امانی از گزند روزگار

 

گل میان بازوان خار باشد بهتر است

  

 

گیسوانت را بپیچ این بار دور گردنم

 

گاه اگر اعدام در انظار باشد بهتر است

 

  

تا بگیری پاسخت را خیره در چشمم شدی...!!!!

 

گاه پرسش هرقَدَر دشوار باشد بهتر است

 

  

چشم عاشق چون نداند قدر روز وصل را

 

دائما در حسرت دیدار باشد بهتر است

 

  

شکوه های کهنه اما چون لحافی چرکمُرد

 

بعد از این هم گوشه ی انبار باشد بهتر است

 

  

قیمت دنیای جاویدان بهای مرگ نیست

 

زندگی تنها همین یک بار باشد بهتر است

عاشقانه ...
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سید سجاد آبسالان sajjadabsalan بازدید : 178 تاريخ : پنجشنبه 20 تير 1392 ساعت: 16:27

 

آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ایی

ازاین است که دیگر نمیتوانم حرفهایت را باورکنم... 

 


 
 


       
عاشقانه ...
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سید سجاد آبسالان sajjadabsalan بازدید : 197 تاريخ : پنجشنبه 20 تير 1392 ساعت: 16:25

 

 
این روز ها هر جایی را که نگاه میکنم پر است از آدم های  بی وجود

عاشقانه ...
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سید سجاد آبسالان sajjadabsalan بازدید : 210 تاريخ : پنجشنبه 20 تير 1392 ساعت: 16:23





خوابشو ببینی...

 

"انسانها" تنهائیت را پر نمیکنند ! فقط خلوتت را میشکنند هر چه انسانهای اطرافت بیشتر باشند ، خلوتت آشفته تر و تنهائیت تنهاتر میشود …

دلم حضور مردانه می خواهد

نه اینکه مرد باشد ، نه ... "مـــــردانه" باشد

"حرفش"

"قولش"

"فکرش"

" نگاهش"

"قلبش"

و ...

آنقدر مردانه که بتوان تا

بینهایتِ دنیا به او اعتماد کرد

تکیه کرد ...

 

یک غریبه می خواهم

بیاید ، بنشیند ، فقط سکوت کند ،

و من هی حرف بزنم و بزنم و بزنم ...

تا کمی کم شود این همه بار

بعد بلند شود و برود

انگار نه انگار ...
 

بعضی ها ساخته شده اند برای ندیدن
نه این که کور بـاشند
نــه . . .
می بینند
اما آنچه را که باید نمی بینند
یا نمی خواهند که ببینند ...

 

من به هر تحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم
نام مرا گذاشتند :

" با جنبه " !

بی آنکه بدانند ؛

خندیدم تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نشنود ...
 

کمي عوض شدم؛

ديريست از خداحافظي ها غمگين نميشوم؛

به کسي تکيه نميکنم .؛

از کسي انتظار محبت ندارم؛

خودم بوسه ميزنم بر دستانم ؛

سر به زانو هايم ميگذارم و سنگ صبور خودم ميشوم...

چقدر بزرگ شدم يک شبه !!!

 

مـے گویند: شاد بنویس ...

نوشته هایت درد دارند!

و من یاد مردے مـے افتم...

که با کمانچه اش...

گوشه ے خیابان شاد مـے زد...

اما با چشمهاے خیس!!!

 

صدا بزن مرا
مهم نیست به چه نامی
فقط میم مالکیت را آخرش بگذار
می خواهم باور کنم ، مال تو هستم . . .
 



فرصت ما تموم شده، باید از این قصه بریم
فرقی نداره من و تو، کدوممون مقصریم

خاطره‌ها رو یادمه، لحظه به لحظه مو به مو
هیچی‌ رو یاد من نیار، اونقد خرابم که نگو

بد بودم‌ و بدتر شدم .. میرم با پاهای خودم
میرم نمیدونم کجا .. آخ کم آوردم به خدا

دلگیرم از دست خودم .. کاش عاشقت نمی‌شدم
هر جوری می‌خواستم نشد .. از غم یه ذره‌م کم نشد

من موندم و تنهاهی هام .. از دنیا هیچی نمیخوام
عاقبت منو نگاه.. اشتباه پشت اشتباه

هر روز عاشق‌تر شدیم .. تو عشق خاکستر شدیم
سوختیم ولی به آرزو مون نرسیدم

فقط گریه فقط عذاب .. صد تا سؤال بی‌جواب
نه من نه تو از عاشقی خیری ندیدم

 

فراموش کردنت کار آسانیست!!!!

کافیست دراز بکشم

                                       چشمهایم را ببندم و

                                                                        نفس نکشم

 

درگیر رویای توام .. من‌و دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت .. تو من‌و انتخاب کن

دلت از آرزوی من .. انگار بی‌خبر نبود
حتی تو تصمیمای من .. چشمات بی‌اثر نبود

خواستم بهت چیزی نگم .. تا با چشام خواهش کنم
درارو بستم روت تا .. احساس آرامش کنم

باور نمی‌کنم ولی .. انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری .. اصرار من بی‌فایدست

هر کاری می‌کنه دلم .. تا بغضمو پنهون کنه
چی می‌تونه فکر تو رو .. از سر من بیرون کنه

یا داغ رو دلم بذار .. یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه .. به کم قانعم نکن

 

  خداوندا، مگذار آنچه را که حق می دانم ؛


       به خاطر آنچه که بد می دانند، کتمان کنم . . .



چه جوری شد نمی‌دونم که عشق افتاده به جونم
خودت خونسردی اما من، نه اینطوری نمیتونم

دارم حس میکنم هر روز به تو وابسته‌تر میشم
تو انگاری حواست نیست دارم دیوونه‌تر میشم

یه حالی دارم این روزا نه آرومم نه آشوبم
به حالم اعتباری نیست تو که خوبی منم خوبم

بگو با من چیکار کردی که اینجور درب و داغونم
نه گریونم نه خندونم مثل موهات پریشونم

من از فکر و خیال تو همش سردرد می‌گیرم
سر تو با خودم با تو با یه دنیا درگیرم

یه حالی دارم این روزا نه آرومم نه آشوبم
به حالم اعتباری نیست تو که خوبی منم خوبم



چی تو چشاته که تو رو انقد عزیز می‌کنه؟
این فاصله داره منو بی تو مریض می‌کنه

اینکه نگات نمی‌کنم یعنی گرفتار توام
رفتن همه ولی نترس! من که طرفدار توام!

هرچی سرم شلوغ شد رو  قلب من اثر نذاشت
بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت

منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتیم
هیچ وقت نخواستم ببینیم تو لحظه‌ی ناراحتیم

می‌خواستم نبخشمت یکی ازت تعریف کرد
دیدن تنهایی تو منو بلاتکلیف کرد

بیا و معذرت بخواه از جشنی که خراب شد
از اونکه واسه انتقامم از تو انتخاب شد

 

مگر بین منو تو چقدر فاصله است که هر چقدر سکوت میکنم ... نمیشنوی ؟.
 

 دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم

چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم

نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم

اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم

چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم

یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم

سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم



خدایا ...!

گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک ،

این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک ...

این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور ...!

 

دنبال من می‌گردی و حاصل ندارد
این موج عاشق کار با ساحل ندارد

باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد

من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد

من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد

باشد ولم کن باخودم تنها بمانم
دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد

شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد
موجی که عاشق می‌شود ساحل ندارد

 

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست حاصل خیره در آیینه شدن‌ها آیا دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟! بی‌سبب تا لب دریا مکشان قایق را قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست حال وقتی به لب پنجره می‌آیی نیست خواستم با غم عشقش بنویسم شعری گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست

عاشقانه ...
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سید سجاد آبسالان sajjadabsalan بازدید : 190 تاريخ : پنجشنبه 20 تير 1392 ساعت: 16:19


خنده دار است... نه؟!

 

که تو هی مرا دور بزنی
و من
دلم را خوش کنم
که در محاصره ی توام





 

زن.....
گـاهـی سـعــی مـی کـنـد ،
مـردانـه بـازی کـنـد !!!
مـردانه کـار کـنـد ...
مـردانـه قـدم بـردارد
مـردانـه فـکـر کـنـد
مـردانـه قـول دهــد
امـا هـر کـاری هـم کـه بـکـنـد
زن اســت !!!
احـسـاس دارد
لـطـیف اسـت
یـک جـا عـقـب مـی نـشـیـنـد و مـحـبـت تـو را مـی خـواهـد
زن اسـت دیـگــر ...




 

 

دروغ بگو ، تا بـــاورت کنند...!!

آب زيرکاه باش ، تا بهت اعتماد کنند...!!

بي غيرت باش ، تا آزادي حس کنند...!!

خيانت هايشان را نبين ، تا آرام باشند...!!

کذب بگو ؛ تا عاشقت شوند........!!

هرچه نداري بگو دارم ، هر چي داري بگو بهترينش را دارم ...!

اگر ساده ای ؛ اگر راستگویی ؛ اگر باوفایی .... اگر با غیرتی !

اگر يک رنگي....

همیشه تنهایی ... !!!

هميـــــــــشــه تنـــــــهايــــي







 

 

مدتــــ هــاســتــــ دلـــــم احســـاســـ سنـــگیــنی مـی کنــــد...
مدتــــ هــاسـتــــ یــاد گــرفتـــه ام گـــریـــه نـــکـنـــم ...
مدتــــ هــاسـتــــ دلـــــم نـتــوانـســـتـه خــودش رو سـبــــکــــ کـنــه

 

 مدتـــ هــاسـتــــ دیــگـر در عـمـــق قلــــبـم کـســـی لانــــه نــــدارد ...

مدتـــ هــاسـتــــ تـمـــام بــــاورم ایــن اسـتـــــ کــه هـــرچــه بـــود تـمـــام شـــد، چـه خـــوبـــــ چـه بـــــد
نـســیـــمی بـــود کــه وزیـــد و رفــتـــــ ...
مدتـــ هــاسـتــــ دلــــ تـنـــگــــ بـــارانـــم ...
مدتـــ هــاسـتــــ عـــاشــــقــی را از یــــاد بــــرده ام ...
مدتـــ هــاسـتـــ یــــاد گــرفـتــــه ام بـــگـویـــم، بــنــویــســـم خــوبــــــم تـــا بـقـیـــه بــشـنـــونــد و بــخـــوانــنـــد
و بــــاور کــنــنــد کـــه خـــوبـــــم

 





פـواســت باشـב بانـــــــــــو

 

اگــر بـــﮧ مـــــرבے بــیش از حــב بــہـا בهــے

בیگر برای בاشتنت تلاش نمے ڪنـבـ نگاهـش سرב مـے شوב

ڪلامش بـے روح

בستـانش یخ زבه

حرف هایش بوے בل مرבگے مے گیرב

و آغوشش بوے هوس...

سه شنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1392| 11:30 |Melika| 9 :CM's |


گــاهــی ..

آنـکـس کـه مـی خـنـــــــدد و مـی خـنــــدانـــد..

 

مـیـــخـواهــد حـواســـت را از چـشـمـــانِ گــریــانــــش پــــــــــــَرتــــــــــ کـنـد ..







 

 
همـچـون ساعـت شنی شــده ام

کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد

و الـتـمـاس مـیـکــنــد

یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد

مــن هــم …

نه …! !

لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! !

بــگـذاریــد تــمام شــوم …



 

 

 روزگاری خواهد رسید ...
همچنان که در آغوش دیگری خفته ای ،
به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد
تا آرام شوی...
دلت هوایم را خواهدکرد
به یــــــــــــاد خواهی آورد بــــــا هـــــم بـــودنــــــــــ هایمان را
به یــــــــــــاد خواهی آورد خـنـــــــده هایم را
به یــــــــــــاد خواهی آورد اشـــــکــــــ هایم را
به یــــــــــــاد خواهی آورد حــــــــرفــــ هایم را
به یــــــــــــاد خواهی آورد قــــــولــــ هایمان را..

مطمئنم در آن لحظه در دلــــتـــــ میگویی:
دلتـــنــگــتــــ شده ام،
دیگر کسی نیـــــــست که تنها آرزویــــــش خندیدن منــــــ باشد...
کجایی ملـــکه ی قلبـــــم ؟!




حرفـے نیسـتـــــ...!!!
خــــــــــــودم را یــادداشــتـــ میکـــــنم تا یادم نــرود....!!!
اینجــــــا مالـــــــــــ منــــــ استـــــ...
اینجـــا تنـــها جایـے ستـــ کـﮧ از دغدغـــــــﮧهـــا و قانونمندیــــــ هـــا فـــارغ مـــی شــومـــ ...
اینجـــا تنـــها جایـے ستـــ کـﮧ نیــــاز بته تـــوجـیــــﮧ نــــدارمــــ...
اینجـــا تنـــها جایـے ستـــ کـﮧ آرامـمــ... اینجـــــا مالـــــــ منــــ استـــــ...
هـے رفـیــــــــق ..
کنـــــار منـــ کـﮧ مینشینـے سکـــــوتــــ کــن در بـــرابـــر تمــــــامـــ داشتـــه هــــایـــمــــ ..
در بـــرابــــر تــیــرگـــے تمــــامـــ واژه هــــا ســـــردیــــــ نفـســــــ هــــا .. و بـــودنـــم در ایـــنـــ ســیـاهــے مـــــــرده..
اینـجــــــا همـــــﮧ چیـــــز از آنـــ منــــــ اسـتــــــ



 

 

تو چه میدانی ...
از شب هایی که دنیا دور سرم می چرخید...

اما من با تمام قدرت ، به دور تو می چرخیدم؟!

تو چه می دانی ...

از روزهایی که بغض های دنیا برای من می ترکیدند...

ومن ، بی توجه ،با همه وجود ،برای تو می خندیدم...؟!

تو چه می دانی...





 

 

 

خیالت راحــتـــــــــــــ...

 

 

 

شکسته ها نفرین هم ب کننـــــــــــــــــد ،

 

 

 

گیرا نیـــــــــــــ ست...!

 

 

 

نفــــــــــــــــرین ،

 

 

 

ته دل می خواهــــــــــد

 

 

 

دل شکسته هم که دیــــــــگر

 

 

ســـــــــر و ته نــــــــدارد...

عاشقانه ...
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سید سجاد آبسالان sajjadabsalan بازدید : 200 تاريخ : پنجشنبه 20 تير 1392 ساعت: 16:16